تیزخاطر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : رجل نبل، ذونبل. (اقرب الموارد) ، گرامی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، نبله، نبال، بزرگ و خرد. به این معنی از اضداد است. (غیاث اللغات از صراح و شرح نصاب). خرد و کلان از هر چیزی. (ناظم الاطباء) ، کبار قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) ، صغار قوم. (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، ضخم. (اقرب الموارد). بزرگ از سنگ و کلوخ. (از منتهی الارب) (از آنندراج). سنگ و کلوخ کلان. (از ناظم الاطباء). عظام الحجاره و المدر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، خرد از سنگ و کلوخ. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). سنگ و کلوخ خرد. (از ناظم الاطباء). سنگ و کلوخ بزرگ و کوچک. (از اقرب الموارد). و واحد آن نبله است. (از معجم متن اللغه) ، سنگ استنجا. (منتهی الارب) (از آنندراج). نبل. (اقرب الموارد). سنگی که بدان استنجاء کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد آن نبله و نبله است. (از معجم متن اللغه) ، جمع واژۀ نابل. رجوع به نابل شود، جمع واژۀ نبیل. رجوع به نبیل شود