معنی نباعه - لغت نامه دهخدا
معنی نباعه
- نباعه
(نَبْ با عَ) - دبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سرین. (ناظم الاطباء). است. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). مقعد. نشیمن. ماتحت، یقال: کذبت نباعتک، اذا ردم، ای ضرط (منتهی الارب) (آنندراج) ، اذا حبق (اقرب الموارد) ، چون تیز دهد. (ناظم الاطباء) ، الرماعه من رأس الصبی قبل أن تشتد و اذا اشتدت فهی الیافوخ. (المنجد). آنجای از سر کودک که می جنبد. رجوع به رماعه شود
لغت نامه دهخدا