ناسنجیده. مخالف. ناساز. (آنندراج). ناهنجار. ناهموار. زمخت: عیسی دورانم و این کور شد دجال من قدر عیسی کی نهد دجال ناموزون کور؟ خاقانی. و خاطرش از خطر جهالت و ضلالت او خایف و رنجور که کدام روز از جنون ناموزون او آفتی زاید. (سندبادنامه ص 114) ، ناپسند. ناهماهنگ. ناخوشایند، شعری که وزن آن درست نباشد. (ناظم الاطباء)