جدول جو
جدول جو

معنی ناله کردن

ناله کردن
(طَ نِ / نَ دَ)
نالیدن. زاریدن. گریه کردن. گریستن. (از ناظم الاطباء). نالیدن. فغان برداشتن. آه و افغان کردن. رجوع به ناله شود، تضرع کردن. به آه و زاری التماس و دعا کردن:
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب.
مولوی.
- ناله کردن از...، شکایت کردن. شکوه کردن. گلایه. گله کردن. اشتکاء:
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
سعدی.
مکن ناله از بینوائی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی.
سعدی.
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی.
حافظ.
رجوع به نالیدن شود
لغت نامه دهخدا