جدول جو
جدول جو

معنی نالان نالان

نالان نالان
در حال نالیدن. نال نالان. افتان و خیزان. با آه و ناله و زاری: این بیچارگک می آمد و می نالید تا نزدیک شهر رسیدم. همچنین مادرش نالان نالان می آمدو دلم بر وی [آهو بسوخت. (تاریخ بیهقی ص 200).
هر تیرکه چون منش ز خود دور فکند
نالان نالان برفت و بر خاک نشست.
کمال الدین اسماعیل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا