جدول جو
جدول جو

معنی ناسپرده

ناسپرده
(گُ دَ / دِ)
دست نخورده. بکر. که پای کسی بدان نرسیده باشد: مرغزاری ناسپرده. (یادداشت مؤلف).
- ناسپرده جهان، نیازموده. دنیاندیده. کم سال. جوان که روزگاری دراز بر او سپری نشده باشد:
بدو گفت کای یادگار مهان
پسندیده و ناسپرده جهان.
فردوسی.
ز دست یکی ناسپرده جهان
نه گردی نه نام آوری از مهان.
فردوسی.
پدرمرده و ناسپرده جهان
نداند همی آشکار و نهان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا