جدول جو
جدول جو

معنی نازیبا

نازیبا
زشت، بدشکل، (ناظم الاطباء)، قبیح، بدگل:
روی ترکان هست نازیبا و گست
زرد و پرچین چون ترنج آبخست،
علی فرقدی،
گرمی و سردی ترا هر دو مثالست از ستم
زآن همی هریک جهان را زشت و نازیبا کند،
ناصرخسرو،
زشت باشد دبیقی و دیبا
که بود بر عروس نازیبا،
سعدی،
، بی زینت، بی آرایش، (ناظم الاطباء)، ناآراسته، نامزین:
ثنای او به دل ما فرونیاید ازآنک
عروس سخت شگرفست و حجله نازیبا،
خاقانی،
، نالایق، قبیح، زشت، بد، نامستحسن، ناخوب، ناپسند، ناشایسته، (ناظم الاطباء)، نامناسب، نابجا:
سوءالکی است در این حالتم بغایت لطف
گمان بنده چنانست کان نه نازیباست،
انوری،
، ناسپاس، بی وفا، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا