زشت، بدشکل، (ناظم الاطباء)، قبیح، بدگل: روی ترکان هست نازیبا و گست زرد و پرچین چون ترنج آبخست، علی فرقدی، گرمی و سردی ترا هر دو مثالست از ستم زآن همی هریک جهان را زشت و نازیبا کند، ناصرخسرو، زشت باشد دبیقی و دیبا که بود بر عروس نازیبا، سعدی، ، بی زینت، بی آرایش، (ناظم الاطباء)، ناآراسته، نامزین: ثنای او به دل ما فرونیاید ازآنک عروس سخت شگرفست و حجله نازیبا، خاقانی، ، نالایق، قبیح، زشت، بد، نامستحسن، ناخوب، ناپسند، ناشایسته، (ناظم الاطباء)، نامناسب، نابجا: سوءالکی است در این حالتم بغایت لطف گمان بنده چنانست کان نه نازیباست، انوری، ، ناسپاس، بی وفا، (ناظم الاطباء)