جدول جو
جدول جو

معنی نازورمندی

نازورمندی
(مَ)
نازورمند بودن. زورمند نبودن. بی زوری. بی قوتی. کم قوتی. ناتوانی. عجز. ضعف
لغت نامه دهخدا