گوسفندی که از بینی وی کرم مانندی برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). آن گوسفند که چون سرفد چیزی از بینی وی بیفتد. (مهذب الاسماء). الشاه تطرح من انفها کالدود. (اقرب الموارد) ، گوسپند عطسه زننده. (شمس اللغات) ، نثرنویس. مقابل شاعر. (فرهنگ نظام). خلاف الناظم. (اقرب الموارد) ، پراکنده کننده. (ناظم الاطباء). اسم فاعل از نثر. (اقرب الموارد) ، النخله تنفض بسرها. (اقرب الموارد). درخت خرما که میوه برفشاند