جدول جو
جدول جو

معنی نابهره

نابهره
(بَ رَ / رِ)
نبهره. زر قلب ناسره. (برهان) (انجمن آرا) (جهانگیری) (فرهنگ نظام). ناسره و نبهره. کاسد. نارایج. (شعوری). نبهرج معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). زر ناپاک. ناروا، بزرگ. عظیم. (برهان) (شعوری) (غیاث اللغات) (جهانگیری) (نظام). چیز عظیم و بزرگ. (انجمن آرا) (آنندراج). سترگ:
که واویلا عجب کاریم افتاد
به سر نابهره دیواریم افتاد.
جامی.
، فرومایه. (غیاث). دون. (نظام) (جهانگیری) (شعوری). خسیس. (برهان) ، پوشیده. پنهان. (برهان)
لغت نامه دهخدا