مهمانخانه. مهمانسرا. مهمانسرای. میهمانسرا. میهمانسرای. مسافرخانه. مضیف. (یادداشت مؤلف) : یکی میهمان خانه برخاسته ست تو مهمان جهان خوان آراسته ست. اسدی. میهمان خانه ای مهیا داشت کز ثری روی در ثریا داشت. نظامی. ز بی وثاقی وبی خانگی همی باشم گهی به مسجد و گاهی به میهمان خانه. اثیرالدین اومانی. و رجوع به مهمانخانه شود