به معنی وقت و هنگام کار است، (از غیاث)، هنگام کار، (منتهی الارب، مادۀ وق ت) (یادداشت مؤلف)، هنگام، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97)، در اصل لغت به معنی وقت محدود است، (از کشاف اصطلاحات الفنون) : گفت یا قوم شنبه میقات موسی بود و تورات کتاب او بود اکنون هر دو منسوخ شد، (قصص الانبیاء ص 208)، در این موسم خیرات و میقات حسنات خاک کرمان را از خبث فساد ... مطهر گرداند، (المضاف الی بدایعالازمان ص 37)، جای کار، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، میغر، میغره، برسبیل استعاره به معنی مکان استعمال شده، (از کشاف اصطلاحات الفنون)، وقت محدود وعده داده شده، قوله تعالی: ان یوم الفصل کان میقاتاً (قرآن 17/78)، ای وقتاً محدوداً لما وعداﷲ، (از ناظم الاطباء)، وعده گاه، (غیاث) (یادداشت مؤلف) : روز یکشنبه میقات ماست، (قصص الانبیاء ص 208)، موضع احرام بستن به حج و عمره، (منتهی الارب)، موضع احرام بستن حاجیان، ج، مواقیت، (ناظم الاطباء)، مهّل، جای احرام بستن حج یا عمره، ج، مواقیت، حجاج آفاقی را پنج میقات است: میقات اهل مدینه، ذوالحلیفه، میقات مردم شام و مصر و دیار مغرب، جحفه، میقات مردم نجد، قرن المنازل (که قرن الثعالب نیز گویند)، میقات اهل یمن، یلملم، میقات عراقیان، ذات عرق، (یادداشت مؤلف)، آنجا که احرام حج بندند و آن پنج اند: 1 - ذوالحلیفه، 2 - ذات عرق، 3 - جحفه، 4 - قرن، 5 - یلملم، (از غیاث)، آنجا که از او احرام گیرند، (مقدمۀ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 6) (السامی فی الاسامی)، موضع احرام، (از کشاف اصطلاحات الفنون)، اول از راه مدینه تا سه میل که فرسنگی بود حرم است و میقاتش ذوالحلیفه ... دوم از راه جده تا ده میل که سه فرسنگ و میلی بود، حرم است و میقاتش سعدیه ... سیم از راه مصر و شام تا به دو فرسنگ حرم است و میقاتش جحفه ... چهارم از راه یمن و تهامه تا هفت میل که دو فرسنگ و میلی بود حرم است و میقاتش یلملم ... پنجم از راه نجد تا به دو فرسنگ حرم است و میقاتش قرن ... ششم از راه طائف تا یازده میل که سه فرسنگ و دو میل بود حرم است و میقاتش رخاطر ... هفتم از راه عراق و شرق تانه میل که سه فرسنگ بود حرم است و میقاتش ذات عرق، (از نزههالقلوب مقالۀ 3 چ اروپا ص 4 و 5) : پس ما دو روز به مدینه مقام کردیم و چون وقت تنگ بود برفتیم راه سوی مشرق بود و به دو منزل از مدینه کوه بود و تنگنایی چون دره که آن را جحفه می گفتند و آن میقات مغرب و شام و مصر است، و میقات آن موضع باشد که حج را احرام گیرند، (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 103 و 104)، دوستان یافته میقات و شده زی عرفات من به فید و ز من آوازه به بطحا شنوند، خاقانی، پس از میقات و حرم و طوف کعبه جمار و سعی و لبیک و مصلی، خاقانی (دیوان چ سجادی ص 25)، از حد موصل گذشته در جانب غرب بغداد نزول کنند به میقاتی معین، (جامعالتواریخ رشیدی)، این دیه از جمله میقاتهاست که حاجیان از آن جا احرام می گیرند، (تاریخ قم ص 232)، جائی که موسی علیه السلام در آنجا با حق تعالی سخن گفت: در برجهاش بوده، میقات پور عمران میلاد پور مریم، میعاد پور هاجر، خاقانی، - امثال: او حوالت به خان موسائی داد و میقاتش اربعین بنهاد، (امثال و حکم دهخدا)