جدول جو
جدول جو

معنی میشار

میشار
اره، ج، مواشیر، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، دست اره، (دهار)، مئشار، (منتهی الارب، مادۀ اش ر)، اره، ج، مواشیر و میاشیر، (مهذب الاسماء)، جزءدندانه دار از پای ملخ، ج، مواشیر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با میشار

پیشار

پیشار
پیشیار پیشاب: پزشک آمد و دید پیشار شاه سوی تندرستی نبد کار شاه
پیشار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشار

پیشار
شاش، اِدرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، اِدرار، پیشاب، بَول، زَهراب، پیشیار، میزَک، چامیز، چامیر، چامین، چَمین، کُمیز، گُمیز، شاشه
پیشار
فرهنگ فارسی عمید

معشار

معشار
یک دهم ده یک ده یک چیزی یک دهم از شیئی، شتر پرشیر که شیرش کم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

منشار

منشار
اره، اره ماهی اره: (تا بگوید ز لشکر کفار زکریا بریده از منشار) (حدیقه. مد. 422)، چوب پنجه دار که بوسیله آن غله را بر باد دهند، اره ماهی
منشار
فرهنگ لغت هوشیار

معشار

معشار
ده یک چیزی، یک دهم از شیئی، شتر پر شیر که شیرش کم شده باشد
معشار
فرهنگ فارسی معین

منشار

منشار
ارّه، چوب پنجه دار که به وسیله آن غله را بر باد دهند، اره ماهی
منشار
فرهنگ فارسی معین