جدول جو
جدول جو

معنی میش سار

میش سار
نقش و نگاری به شکل کلۀ میش که بر تخت کنند، (ناظم الاطباء)، مزین به سر گوسفند، آراسته با سر قوچ،
تخت سلطنت خسروپرویز که منقش و مزین به سر میش بوده است:
کهین تخت را نام بد میش سار
سر میش بودی برو بر نگار،
فردوسی،
یکی تخت پیروزۀ میش سار
یکی خسروی تاج گوهرنگار،
فردوسی
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با میش سار

سیه سار

سیه سار
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
سیه سار
فرهنگ لغت هوشیار

سیه سار

سیه سار
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
سیه سار
فرهنگ فارسی عمید

ریش دار

ریش دار
مردی که ریش دارد و ریش خود را نمی تراشد، دارای ریش
ریش دار
فرهنگ فارسی عمید