جدول جو
جدول جو

معنی میسوسن

میسوسن(مَ / مِ سَ)
مرکّب از: می + سوسن که معرب آن به فک اضافه است و در فارسی نیز چنان متداول است، شراب السوسن. شربت سوسن. شراب سوسن. چیزی است مرکب از می و سوسن که زنان بدان سر شستندی. (یادداشت مؤلف). آب انگور که به آب سوسن بجوشانند و برای دفع علت جوع البقر بخورانند. (انجمن آرا) (آنندراج). شراب السوسن. (از بحر الجواهر) (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی). شربت سوسن را گویند. (برهان). شربت سوسن. (آنندراج). سرشستنیی است مر زنان را. (منتهی الارب، مادۀ م س ن). شی ٔ تجعله النساء فی الغسله لرؤوسهن. (تاج العروس، مادۀ م س ن). شراب سوسن است. (از اختیارات بدیعی) (از تحفۀ حکیم مؤمن) : حندقوقی و شراب ریحانی رقیق و می سوسن سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با میسوسن

میسوسن

میسوسن
پارسی تازی گشته می سوسن نوشابه ای که از گل سوسن فراهم آید
میسوسن
فرهنگ لغت هوشیار

می سوسن

می سوسن
شربتی است که از سوسن گیرند وشرح آن توسط ابن جزله بتفصیل داده شده شراب السوسن
فرهنگ لغت هوشیار

میسون

میسون
کودک خوش قامت نیکوروی. (منتهی الارب، مادۀ م ی س) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

میسون

میسون
نام دختر بجدل، مادر یزید بن معاویه بن ابی سفیان. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب). بنت بجدل الکلبی، زوجه معاویه و مادر یزید. (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 241) (از العقدالفرید ج 5ص 123 و 137 و 140 و 154) (از تاریخ الخلفاء ص 137)
لغت نامه دهخدا

محسوسین

محسوسین
جمع محسوس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
محسوسین
فرهنگ لغت هوشیار

محسوسه

محسوسه
محسوسه در فارسی مونث محسوس: سهشی آشکار، ملخ زده، سرما زده مونث محسوس جمع محسوسات
فرهنگ لغت هوشیار