جدول جو
جدول جو

معنی میستی

میستی
جذام. (ناظم الاطباء). آن علتی است که به زبان عربی برص گویند. (برهان). لکه هایی است که در بدن ظاهر شود و به تازی برص و بهق خوانند. (از شعوری ج 2 ورق 367). در فرهنگ (جهانگیری و برهان به معنی پیس یعنی ابرص گفته ظاهر آن است که پیسی را که به معنی پیس بودن است میسی خوانده اند و میم با باء (باء فارسی، پ) مشتبه شده. (آنندراج). مصحف پیسی. رجوع به پیسی شود
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با میستی

مهستی

مهستی
ماه هستی، ماه خانم، ماه بانو، ماه روزگار، گرانبهاترین، مه (فارسی، ماه) + سیتی (عربی، سیدتی)
مهستی
فرهنگ نامهای ایرانی

پیستی

پیستی
پیس برص: بر پهلوی چپ وی یک ورم سپید یست که بجز از پیستی است
پیستی
فرهنگ لغت هوشیار

ماستی

ماستی
منسوب به ماست: مالیده به ماست: ظرف ماستی شده، ماست فروش، حرف برخورنده متلک. یا ماستی بکسی گفتن، متلک گفتن بدو نقطه ضعف او را برخش کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار