جدول جو
جدول جو

معنی میانه کردن

میانه کردن
(صَ کَ دَ)
دور شدن. به مسافتی دور شدن. (یادداشت مؤلف). فاصله گرفتن. فاصله پیدا کردن: پرویز از بهرام میانه کرد. بهرام نعره ای بزد و گفت:... بنمایم ترا تا چه بینی. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). دیگر روز چون خبر رسید که ایشان نیک میانه بکردند بنده بازگشت و حشمتی نیک بنهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 448). تا شما را اینجا بدارم و اومیانه کند. لشکر او را گرفتند هم بر آن شکل و نزدیک بهرام چوبین بردند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 101)
لغت نامه دهخدا