مهمانخانه. سرای خاص مهمانان. میهمان سرا. میهمان سرای. ثوی: دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش تن طفیل و شاهد دل میهمان آورده ام. خاقانی. ز درویش خالی نبودی درش مسافر به مهمانسرا اندرش. سعدی (بوستان). ، فندق. هتل. مهمانخانه. فنتق، رباط. جایی که پیوسته به فقیران و مسکینان طعام دادندی مانند مزارات و خانقاهها و لنگرها: اهل مهمان سرای عالم را لطف عام تو میزبان باشد. وحشی. ، کنایه از دنیا و روزگار است. (آنندراج)