جدول جو
جدول جو

معنی مهفف

مهفف(مُ هََ فْ فَ)
باریک شکم سبک روح لاغرمیان. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهفف

مخفف

مخفف
سبک شده، تخفیف یافته، مقابلِ مشدد، بی تشدید، ویژگی کلمه ای که حرفی از آن حذف شده مانندِ «هماره» ( همواره)
مخفف
فرهنگ فارسی عمید

مجفف

مجفف
خشک کرده خسک گر خشک کرده شده. خشک کننده، دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود مانند سندروس
فرهنگ لغت هوشیار

مطفف

مطفف
کسی که بهنگام پیمانه کردن چیزی از پیمانه کسر کند و یابوقت وزن کردن مقداری از و زن مقرر کمتر دهد، جمع مطففین
فرهنگ لغت هوشیار

مجفف

مجفف
خشک کننده، دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود
مجفف
فرهنگ فارسی معین

مخفف

مخفف
تخفیف داده شده، سبک شده، حرف بدون تشدید، در فارسی گاهی بعضی حروف را حذف کنند و آن را مخفف نامند، همواره، هماره. سپاه، سپه
مخفف
فرهنگ فارسی معین