مخفف مخفف سبک شده، تخفیف یافته، مقابلِ مشدد، بی تشدید، ویژگی کلمه ای که حرفی از آن حذف شده مانندِ «هماره» ( همواره) فرهنگ فارسی عمید
مجفف مجفف خشک کرده خسک گر خشک کرده شده. خشک کننده، دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود مانند سندروس فرهنگ لغت هوشیار
مطفف مطفف کسی که بهنگام پیمانه کردن چیزی از پیمانه کسر کند و یابوقت وزن کردن مقداری از و زن مقرر کمتر دهد، جمع مطففین فرهنگ لغت هوشیار
مخفف مخفف تخفیف داده شده، سبک شده، حرف بدون تشدید، در فارسی گاهی بعضی حروف را حذف کنند و آن را مخفف نامند، همواره، هماره. سپاه، سپه فرهنگ فارسی معین