جدول جو
جدول جو

معنی مهریگرد

مهریگرد(مِ)
از قرای قدیمۀ کرمان در حدود فعلی بم نزدیک قریۀ آب باریک
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهریگرد

مهرگرد

مهرگرد
مهریجرد: و در یسار شهر به هشت فرسنگی دهی معتبر بساخت و آن را مهرگرد نام کرد و اکنون آن قریه را مهریجرد می خوانند، دهی وسیع و معمور است. (تاریخ یزد)
لغت نامه دهخدا

مهرخورد

مهرخورد
در بیت زیر از فردوسی ظاهراً به معنی درد عشق کشیده است و لاغر و رنجور از دوستی و عشق:
چراغی است مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
چو سی روز گردش بپیمایدا
دو روز و دو شب روی ننمایدا
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو روی کسی کو بود مهرخورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

مهرجرد

مهرجرد
دهی به حدود یزد: مهرنگار در کنار میبد دهی دیگر بساخت و آن را مهرجرد نام کرد یعنی مهرگرد. (تاریخ یزد)
لغت نامه دهخدا

مهرجرد

مهرجرد
مهرگرد. از قنوات وقفی شهر تهران، در سمت شمال. مقدار آب آن دو سنگ و مسافت مادرچاه تا شهر حدود نیم فرسنگ است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا