جدول جو
جدول جو

معنی مهروت

مهروت(مَ)
مهروت الفم، فراخ دهن. (منتهی الارب). ج، مهاریت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهروت

محروت

محروت
بیخ انجدان که درخت انگوزه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). ریشه انقوزه. بیخ الرک قوزا
لغت نامه دهخدا

مخروت

مخروت
کفته بینی و کفته لب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ماروت

ماروت
کلان و بزرگ، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

ماروت

ماروت
تلخی، موضعی است در دشت آشور و ایتام به مسافت سفر سه روز از محل عبور بنی اسرائیل از دریا. برخی را گمان چنان است که ماره در نزد عین حواره دروادی اماره واقع است و آب این چشمه بسیار تلخ است ولی بعضی آن را غرقه دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

ماروت

ماروت
فرشته ای است نگونسار در چاه بابل، (ترجمان القرآن)، لغت اعجمی است، (المعرب جوالیقی ص 317)، نام فرشته ای، لغت اعجمی است یا مشتق از مروته، (منتهی الارب)، نام فرشته ای که رفیق هاروت باشد، (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : یعلمون الناس السحرو ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و مایعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنه، (قرآن 102/2)،
چو هاروت و ماروت لب خشک از آن
ابر شط و دجله مرآن بدنشان را،
ناصرخسرو،
بخواندی قصۀ هاروت و ماروت
حدیث خاتم و دیو و سلیمان،
ناصرخسرو،
همچو هاروت و چو ماروت آن دو پاک
بسته اند اینجا به چاه سهمناک،
مولوی،
همچو هاروت و چو ماروت شهیر
از بطرخوردند زهر آلوده تیر،
مولوی،
همچو هاروت چو ماروت از حزن
آه می کردم که ای خلاق من،
مولوی،
از خطر هاروت و ماروت آشکار
چاه بابل را بکردند اختیار،
مولوی،
و رجوع به هاروت در همین لغت نامه و ترجمه تفسیر طبری چ حبیب یغمایی ج 1 صص 95-98 شود
لغت نامه دهخدا