جدول جو
جدول جو

معنی مهرزن

مهرزن(دَسِ)
آنکه اثر مهر بر کاغذ پدیدار می آورد. که مهر می کند. که ممهور می سازد. که مهر بر کاغذ یا بر چیزی می زند، طابع. طباع. (منتهی الارب). چاپچی. چاپ کننده. باسمه کننده
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهرزن

مهران

مهران
منسوب به مهر، یکی از خاندانهای عصر ساسانی، مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردارایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
مهران
فرهنگ نامهای ایرانی

مترزن

مترزن
وقار پیدا کننده و ثبات ورزنده. (آنندراج). محترم و با عظمت و احترام و باوقار و باثبات و پایدار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مهران

مهران
دهی است جزء دهستان بالای بخش طالقان شهرستان تهران. با 636 تن سکنه. آب آن از رود خانه پیراجان تأمین می شود و محصول آن غلات، ارزن، علف کوهی، سیب زمینی، گردو و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

مهران

مهران
نام رود سند است. (آنندراج). نام رودی که از سمت مشرق آغازد و از جهت جنوب به سوی مغرب متوجه می شود و در طرف پایین سند به دریای فارس می ریزد. (از معجم البلدان). رودی است بر مشرق سند. (حدود العالم). رودی است به مغرب هند
لغت نامه دهخدا

مهرین

مهرین
آبه پیر، ریاضی دان و فیلسوف مادی فرانسه، معاصر دکارت، وی چهار پنج سال هم بر او مقدم بوده است و از کسانی است که در سرنگون کردن فلسفۀ اسکولاستیک کوشیده است اما هر چند با ارسطو مخالف بود با دکارت هم چندان موافقت نداشته و از اشخاصی است که بر او اعتراضات مفصل کرده است و در مذاق فلسفی بیشتر متمایل به ابیقور و ذیمقراطیس بوده است، (سیرحکمت در اروپا ج 2 صص 20- 29)، مولد او شان تِرِسیه متولد بسال 1592 و وفات در 1655 میلادی است
لغت نامه دهخدا

مهرین

مهرین
از بناهای اصفهان است که طهمورث زیناوند آن را بنا کرده و امروز ناحیتی را بدان باز خوانند. (فارسنامۀابن البلخی ص 29 و مجمل التواریخ و القصص ص 39)
لغت نامه دهخدا