جدول جو
جدول جو

معنی مهرجرد

مهرجرد(مِ جِ دَ)
دهی به حدود یزد: مهرنگار در کنار میبد دهی دیگر بساخت و آن را مهرجرد نام کرد یعنی مهرگرد. (تاریخ یزد)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهرجرد

مهرجرد

مهرجرد
مهرگرد. از قنوات وقفی شهر تهران، در سمت شمال. مقدار آب آن دو سنگ و مسافت مادرچاه تا شهر حدود نیم فرسنگ است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

وهرجرد

وهرجرد
ورگرد. دهی جزو دهستان حومه بخش کرج شهرستان تهران در 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. سکنه 253 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، چغندرقند، صیفی، باغات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

مهرگرد

مهرگرد
مهریجرد: و در یسار شهر به هشت فرسنگی دهی معتبر بساخت و آن را مهرگرد نام کرد و اکنون آن قریه را مهریجرد می خوانند، دهی وسیع و معمور است. (تاریخ یزد)
لغت نامه دهخدا

مهرجرده

مهرجرده
مزرعۀ مهرجرده، از دههای الجبل است به قم. (تاریخ قم ص 136). (دسکرۀ...، از طسوج جبل است به قم. (تاریخ قم ص 118)
لغت نامه دهخدا

مهرشاد

مهرشاد
شادمهر، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور
مهرشاد
فرهنگ نامهای ایرانی