پرورده به مهر و محبت ودوستی. به عاطفه و وداد و محبت برآمده: زید آن سره مرد مهرپرورد کای رحمت باد بر چنین مرد. نظامی. نبرده جوانی جوانمرد بود که روشن دلش مهرپرورد بود. نظامی
آنکه بطور شایستگی و صرفه خرج کند. (ناظم الاطباء). کسی که کار خانه را نیکو انجام میدهد. (شعوری) ، کسی که فکر کند و کار انجام دهد. (ناظم الاطباء). پاک ضمیر و صحیح فکر. (شعوری) : میان عاقلان باشد سرآمد هر آنکه در جهان بُد کارپرورد. (از شعوری)
در بیت زیر از فردوسی ظاهراً به معنی درد عشق کشیده است و لاغر و رنجور از دوستی و عشق: چراغی است مر تیره شب را بسیچ به بد تا توانی تو هرگز مپیچ چو سی روز گردش بپیمایدا دو روز و دو شب روی ننمایدا پدید آید آنگاه باریک و زرد چو روی کسی کو بود مهرخورد. فردوسی