جدول جو
جدول جو

معنی مهراب

مهراب(مِ)
نام پادشاه کابل، جدمادری رستم، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد:
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم.
فردوسی.
تو را بویۀ دخت مهراب خاست
دلت را هش سام زابل کجاست.
فردوسی.
یکی پادشا بود مهراب نام
زبردست با گنج و گسترده کام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهراب

مهراب

مهراب
دوستدار آب، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
مهراب
فرهنگ نامهای ایرانی

سهراب

سهراب
سرخ روی، گلگون، شاداب، نام پسر رستم و تهمینه که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود
سهراب
فرهنگ نامهای ایرانی

محراب

محراب
بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند
محراب
فرهنگ نامهای ایرانی

مهران

مهران
منسوب به مهر، یکی از خاندانهای عصر ساسانی، مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردارایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
مهران
فرهنگ نامهای ایرانی

مهراس

مهراس
از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
مهراس
فرهنگ نامهای ایرانی