جدول جو
جدول جو

معنی مهر

مهر
(مُ)
اسب کره. (دهار). کرۀاسب و یا بچۀ نخستین از اسب یا ستوران دیگر. ج، مهار، مهاره، امهار. (از اقرب الموارد). بچۀ اسب چون از مادر بزاید و بر زمین آید نر را مهر گویند و ماده را مهره و خروف نیز گویند. (تاریخ قم ص 178) ، استخوان در سر سینه و یا در میان سینه. (منتهی الارب). استخوانی است در قسمت ’زور’ از سینه، ثمر و میوۀ حنظل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا