جدول جو
جدول جو

معنی مهذاب

مهذاب(مِ)
شتر تیزرو. ج، مهاذیب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهذاب

مهراب

مهراب
دوستدار آب، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
مهراب
فرهنگ نامهای ایرانی

مهذار

مهذار
یاوه گوی بیهوده گوی یاوه سرای: (نخواستم که من مهذار گزاف گوی و مکثار باد پیمای باشم)
مهذار
فرهنگ لغت هوشیار

مهذار

مهذار
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو
مهذار
فرهنگ فارسی عمید

اهذاب

اهذاب
شتابی کردن در دویدن و پریدن و در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شتافتن در سخن و تک و پریدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا