جدول جو
جدول جو

معنی مهدومه

مهدومه(مَ مَ)
ارض مهدومه، زمین باران سبک رسیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مهدومه

مخدومه

مخدومه
مؤنث مخدوم. رجوع به همین کلمه معنی اول شود.
- قوای مخدومۀ طبیعیه، عبارت است از قوه غاذیه و نامیه ومولده و مصوره. (از داود ضریر انطاکی ج 1 ص 13، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مخدومه

مخدومه
از شاعران ایران و از مردم یزد است. این رباعی از اوست:
شب عربده با محنت هجران کردم
با او دل و جان دست و گریبان کردم
چون دیدم از او روی خلاصی مشکل
جان دادم و کاربر خود آسان کردم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

مهدوم

مهدوم
ویران شده. خراب شده. با زمین برابرشده. (ناظم الاطباء). بنای شکسته و ویران. (آنندراج).
- مهدوم ٌعلیهم، زیرآواررفتگان. به آوارمردگان: فی حکم الغرقی و المهدوم علیهم. (از یادداشتهای مؤلف).
- مهدوم کردن، منهدم کردن.
، شیر خفته و ستبرشده. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا