جدول جو
جدول جو

معنی مه رخ

مه رخ(مَهْ رُ)
ماه رخ. که دارای رخساری چون ماه است، مجازاً، زیبا. خوب روی:
از مه رخ من شدی خبرپرس
ها مه رخ مهربانم این است.
نظامی.
ساقی چو یار مه رخ واز اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با مه رخ

مهر رخ

مهر رخ
دارنده چهره ای چون آفتاب تابان: (آمد ازو در وجود کودک فرخنده ای سرو قد گلعذار مهر رخ و مه لقا) (هاتف. چا 2 وحیدص 108)
مهر رخ
فرهنگ لغت هوشیار

مهرخ

مهرخ
ماه چهر. یا شکار ماهرخ. عده ای آهسته و مخفیانه خود را بشکار - که در حال خفتن است - میرسانند و آنرا صید میکنند. این نوع شکار را دزد کشی هم مینامند
فرهنگ لغت هوشیار