جدول جو
جدول جو

معنی موه

موه(عُ)
آمیختن، آب خورانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کسی را آب دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، آب برآمدن از چاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مؤوه. میه. (منتهی الارب). پدید آمدن آب چاه. (تاج المصادر بیهقی). بسیارآب گردیدن چاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آب چاه بسیار شدن. (المصادر زوزنی) ، آب درآمدن در کشتی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). مؤوه، پدید آمدن. (دهار)
لغت نامه دهخدا