از شعرای قرن دوازدهم و اسمش میرزا محمد، مردی سودایی پریشان دماغ بوده، از سفر هندوستان به اصفهان بازگشته، مالیخولیابر وی مستولی بود، در آن حالت متوفی شد. از اوست: تا چهره ز تاب حسن افروخته ای آتش زده ای به جان و دل سوخته ای خوبان همه ناز از تو آموخته اند تو این همه ناز از که آموخته ای ؟ (از مجمعالفصحاء ج 2 صص 446-447) (از فرهنگ سخنوران)