استره. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (نصاب الصبیان). ج، مواسی (مؤنث و گاهی مذکر آید). (ناظم الاطباء). حلاق. تیغ. تیغ دلاکی که بدان سر تراشند. عربی استره است که بدان موی سر تراشند. (از غیاث) (از آنندراج) : به موسی ̍ کهن عمر کوته امید سرش کرد چون دست موسی سپید. سعدی (بوستان). ، طرف اعلای خود آهنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)