آبگیر باشد و آن را ژیر نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، تالاب و آبگیر و آب انبار و استخر، (از برهان) (ناظم الاطباء)، موژه: چو زلف خوبان در جویهاش مرزنگوش چو خط خوبان بر موژهاش سیسنبر، فرخی، ، غم و اندوه و مصیبت، (از برهان) (یادداشت لغت نامه)، رجوع به موی و مویه شود، سوس، (دستور الاخوان) (دهار)، رجوع به سوس شود، آوای موش هنگام دیدن گربه یا مار، - ماژ و موژ کردن، فریاد کردن موش هنگام دیدن گربه یا ماری که قصد او کرده باشد: کی مار ترسگین شود و گربه مهربان گر موش ماژ و موژ کند گاه درهمی، (منسوب به رودکی)، رجوع به ماژ و موژ شود