جدول جو
جدول جو

معنی مؤق

مؤق
(عَ)
مؤوق. گول گردیدن. (ناظم الاطباء). موق. رجوع به مؤوق و موق شود، مردن و هلاک گردیدن. (ناظم الاطباء). موق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا