اجل و مرگ. ج، منایا. (منتهی الارب) (آنندراج). مرگ. (السامی) (دهار). اجل و مرگ. (ناظم الاطباء). مرگ. موت. مردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرگ زیرا که آن مقدر است. ج، منایا. (از اقرب الموارد) : حکم المنیه فی البریه جار ما هذه الدنیا بدار قرار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بقای عمر تو جاوید بادا رسیده دشمنانت را منیه. سوزنی. خصم کز سهمش به روئین دژ گریزد غافل است از منیه سود ندهد مر ورا روئین حصار. ؟. ، تقدیر. (مهذب الاسماء) (السامی). سرنوشت و تقدیر خداوند عالم و هرچیز مقرر شده بهنگام. (ناظم الاطباء) ، موقت. (ناظم الاطباء) : بنت المنیه، صدا و آواز بازگشت. (ناظم الاطباء)