معنی منکمش منکمش(مُ کَ مِ) شتافته و شتابی کرده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اشتینگاس). شتابنده و شتابی کننده. (آنندراج) ، ترنجیده به نورد. چین خورده. چین چین. پوست بر استخوان ترنجیده. (یادداشت مرحوم دهخدا) لغت نامه دهخدا