آنکه بن مویهای وی خوی می کند بدون آنکه روان گردد، افق پیداشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جراحت روان گشته. (ناظم الاطباء). جراحت گشاده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناف فراخ شده، کار سست شده، روان شده هرآنچه در دول باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انفضاج شود