مأخوذ از مغولی، پیشگاه لشکر و مقدمهالجیش. (ناظم الاطباء). از کلمه مغولی مانگلای، طلیعه. طلایه. پیشقراول. مقدمۀ لشکر. منقلا. (یادداشت مرحوم دهخدا) : اگر پادشاه ما را سیورغامیشی فرماید به کوچ دادن مشغول باشیم و به منغلای با امراء بزرگ... اتفاق کنیم. (تاریخ غازانی چ کارل یان ص 83). امیر علی ترخان را به رسم منغلای از پیش روان ساخت. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 579). رجوع به منقلای شود، جبهه و پیشانی. (ناظم الاطباء)