معنی منعق منعق (مُ عَق ق) کفته شده و شکافته شده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ابر پراکنده و ازهم واشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به انعقاق شود لغت نامه دهخدا