جدول جو
جدول جو

معنی منتبه

منتبه(مُ تَ بِهْ)
آگاه. (غیاث) (آنندراج). بیدار و هوشیار و آگاه. (ناظم الاطباء) :
بیدار شو ز خواب کز این سخت بند
هرگز کسی نرست مگر منتبه.
ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 395).
- منتبه شدن، بیدار شدن. هشیار شدن: تیز در من نگریست و تبسمی بکرد، من از آن نظر او منتبه شدم. (المعجم چ دانشگاه ص 410).
- منتبه گردیدن، منتبه شدن:
صالح و طالع به صورت مشتبه
دیده بگشا بوکه گردی منتبه.
مولوی.
رجوع به ترکیب قبل شود
لغت نامه دهخدا