جدول جو
جدول جو

معنی مناخ

مناخ
(مُ / مَ)
از ’ن و خ’، خواب جای شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای خوابانیدن شتر. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). آنجا که شتران را بخوابانند. محل فرودآوردن و خوابانیدن شتر. مبرک. شترخان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، محل اقامت: هذا مناخ سوء، یعنی اینجا اقامتگاه بدی است. (از اقرب الموارد). محل خواب و جای آسودگی. (غیاث) (آنندراج) :
می رهم زین چارمیخ چارشاخ
می جهم در مسرح جان زین مناخ.
مولوی.
تا برون ناید از این ننگین مناخ
کی شود خویش خوش و صدرش فراخ.
مولوی.
زین مقام ماتم ننگین مناخ
نقل افتادش به صحرای فراخ.
مولوی.
کاندرین فرصت کم افتد این مناخ
تو ز یارانی و وقت تو فراخ.
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 111).
، عامه به وضع مکانی از جهت اعتدال یا عدم اعتدال و موافقت و عدم موافقت آن با بهداشت استعمال کنند و گویند: ’مناخ موضع کذا، طیب او خبیث’. ج، مناخات. و شاید که ’المانک’ فرنگی مأخوذ از این کلمه است. (از محیطالمحیط). آب و هوا
لغت نامه دهخدا