معنی ممیل ممیل(عُ) میل. ممال. تمیال. میلان. (از اقرب الموارد). چسبیدن. (تاج المصادر بیهقی). متمایل شدن. چفسیدن. رجوع به میل شود لغت نامه دهخدا