جدول جو
جدول جو

معنی ممسوخ

ممسوخ(مَ)
آن که صورت وی برگردانیده شده و مسخ شده باشد. (ناظم الاطباء). صورت برگردانیده شده و بدترشده. (آنندراج) ، لعین. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، اسب کم گوشت سرین. (آنندراج) : فرس ممسوخ، اسب کم گوشت سرین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح عروض) جزئی از فروع افاعیل و آن ’فاع’ است از رکن فاعلاتن. فاع را فاعلاتن مسلوخ خوانند، یعنی پوست بیرون کشیده، و بعضی عروضیان این زحاف را مسخ خوانده اند، و جزو را ممسوخ گفته. و این اسم بدین زحاف لایقتر است. (المعجم چ مدرس رضوی چ دانشگاه ص 49)
لغت نامه دهخدا