مثل آورنده. داستان زننده، داستان گوینده، تصورنماینده و با خود صورت بندنده، پیروی کننده طریقۀ کسی را و از آن تجاوزناکننده. (از منتهی الارب). پیرو دین و آیین و قانون. (ناظم الاطباء) ، فرمانبرداری کننده. (ازمنتهی الارب) (از آنندراج). مطیع. فرمانبردار. مطیع فرمان و حکم، مقلد. (از ناظم الاطباء) ، قصاص گیرنده از کسی. (از منتهی الارب)