جدول جو
جدول جو

معنی مله

مله(مَلْ لَ / لِ مَ لَ / لِ)
قسمی پارچه شبیه به کرباس. نسیجی از پنبه شبیه به کرباس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام قسمی پارچۀ خاکی رنگ بوده. (از فرهنگ فارسی معین) (از فرهنگ نظام) : خود رنگ و ملۀ نائینی در این روزگار بی نظیر است. (تذکرۀ دولتشاه در ترجمه عبدالقادر نائینی).
از همه رختی به بر می کنی مله
هیچ رنگی به ز رنگ خاک نیست.
نظام قاری (از فرهنگ نظام).
مله را آستر حنقی و والا نرسد
همه کس را به جهان منصب والا نرسد.
نظام قاری (ایضاً).
به صوف ارچه بود رشک خاکسار مله
سموریقه و گوی طلا خداداد است.
نظام قاری (دیوان ص 40).
چشمهای الجه باز به روی مله ای است
همچو عاشق که کند دیده به روی دلدار.
نظام قاری (دیوان ص 14).
اطلس ماویت آب است روان وین دریاب
ملۀ خاک که آن است لباس ابرار.
نظام قاری (دیوان ص 11).
ارمک و قطنی و عین البقر و رومی باف
ملۀ میلک و لالایی بی حد و شمار.
نظام قاری (دیوان ص 15).
، سفید خودرنگ. کرم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خشینه... به معنی سفید و خودرنگ هم به نظر آمده است که آن را ملّه گویند. (برهان، ذیل خشینه) ، قسمی از پنبه که زرد خودرنگ است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا