شخصی است که تنگۀ نقره و طلا را بر روی مس و آهن می چسباند. (برهان). مذهّب. طلاکار. آنکه زراندودمی کند. ملمعساز. ملمعگر. (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم منافق و زراق و مکار و غدار هم هست. (برهان). کنایه از مکار و منافق. (آنندراج). ریاکار و منافق و خائن. (از ناظم الاطباء) : وین جاهلان، ملمعکارند و منتحل زآن، گاه امتحان بجز از ممتحن نیند. خاقانی. از دام دورنگی این گرگ نهاد یوسف خوار و راکعپشت منافق و خشن پوش ملمعکار که به شب هزار میخی در گردن افکند و بامداد گریبان مجروح کند هیچ وجد و حالت نی. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 94). - ملمعکار شیطانی، کنایه از مردمی باشد که باطل را در لباس حق جلوه دهند. (برهان) (آنندراج). باطل. در لباس حق جلوه دهنده. (انجمن آرا)