معنی ملک جوی ملک جوی ملک جوینده. طالب مملکت. طلب کننده فرمانروایی و قدرت: بدو که گوید کای ملک جوی محنت یاب چنین گریزد خفاش آفتاب نمای. عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 511). همت ز آستانۀ فقر است ملک جوی آری هوا ز کیسۀ دریا بود سقا. خاقانی لغت نامه دهخدا