جدول جو
جدول جو

معنی ملذ

ملذ(عَ دَ)
دروغ گفتن. (تاج المصادربیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیزه زدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سخت خفته دویدن ستورو تیز دویدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج). بازوها راکشیده سخت دویدن اسب. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مسح کردن بر دست. (منتهی الارب) (آنندراج). دست مالیدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تند دویدن. (ناظم الاطباء) ، خشنود کردن کسی را با سخن خوشایند و مسرت بخش بی آنکه بدان عمل کنند. ملاذه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا