جدول جو
جدول جو

معنی مکید

مکید(عَ)
بد سگالیدن. مکیده. (منتهی الارب). کید. مکیده. (ناظم الاطباء) :
چونکه عاجز شد ز صد گونه مکید
چون زنان او چادری بر سر کشید.
مولوی (مثنوی چ نیکلسن ج 6 ص 3824).
نیست باطل هرچه یزدان آفرید
از غضب وز حلم و از نصح و مکید.
مولوی.
و رجوع به مکیده شود
لغت نامه دهخدا