جدول جو
جدول جو

معنی مکنی

مکنی(مَ نی ی)
در کنایه، لفظی که لازم معنی آن اراده شده باشد چنانکه در مثال: این فصول با اشتر دراز گردن و بالا کشیده بگفتند. از ’درازگردن’ و ’بالا کشیده’ حمق اراده شده است و بنابراین این دو کلمه مکنی است.
- مکنی عنه، معنایی که از مکنی اراده گردد. در مثال بالا ’حمق’ مکنی عنه است. و رجوع به کنایه شود
لغت نامه دهخدا